مقدمه‌ای بر مهارت‌های دیجیتال

مقدمه‌ای بر مهارت‌های دیجیتال

مقدمه‌ای بر مهارت‌های دیجیتال

وقتی پدرم آخرین پشته هیزم را بر پشتم محکم کرد، به‌همراه دو برادرم، به‌سوی مکتب‌خانه که در محله دیگری از شهرمیبودبه‌راه افتادیم. پنج‌ساله بودم؛ برادرانم شش و هفت‌ساله بودند. امروز نوبت مامیبودکه برای آقای معلم هیزم ببریم تا اتاق کوچکش را که کلاس و مکتب‌خانه ما هم بود، گرم کند. تنها وسیله جدی این اتاق، یک بخاری هیزمی کوچکمیبودکه حدود هشت دانش‌آموز مکتب‌خانه در آن زمستان سخت و بارانی شمال دور آن می‌نشستیم و در میان صداهای سوختن چوب‌ها،  به صدای معلم گوش می‌دادیم. البته در حدود نیم‌قرن پیش که ما هیزم بر پشت به مکتب‌خانه می‌رفتیم، مدارس جدید هم برپا بودند، اما والدین ما معتقد بودند برای این که پایه‌های ما قوی شود، پیش از ورود به مدرسه یکی دو سالی هم به مکتب‌خانه برویم؛ و رفتیم؛ و به این شکل، بین نظام آموزشی سنتی و نظام جدید، در کش‌و‌قوس بودیم. البته در نظام جدید آموزشی هم امکانات خیلی متفاوتی انتظار ما را نمی‌کشید، اما دست‌کم مجبور نبودیم که برای گرم کردن فضای مدرسه هیزم ببریم.  

0 دیدگاه

ارسال دیدگاه

;